.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
نظر سنجی
دیگر موارد
آمار وب سایت

دقت کردین هر موقع دارین سشوار میکشین حتی اگه تو خونه تنهام باشین هی حس میکنین یکی صداتون میکنه؟
. . .
تا حالا دقت کرده بودین تام و جری تمام مدت لخت بودن، اما وقتی میرفتن لب ساحل شلوارک پاشون میکردن؟
. . .
تا حالا دقت کردین تو فیلمای ایرانی،همیشه وقتی طرف میفهمه بچه دار نمیشه همه بچه ها از ماشینای بقلی و جلویی و عقبی باهاش بای بای میکنن میخندن؟!
. . .
تا حالا دقت کردین ...



:: موضوعات مرتبط: , , ,
:: بازدید از این مطلب : 368
|
امتیاز مطلب : 72
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
ن : جالینوس
ت : یک شنبه 28 اسفند 1390

* پاداش شعر گفتن براى حسین (ع)
قال الصادق (ع): ما من احد قال فى الحسین شعرا فبکى و ابکى به الا اوجب الله له الجنة و غفر له.
امام صادق (ع) به جعفر بن عفان فرمود: هیچ کس نیست که درباره حسین (ع) شعرى بسراید و بگرید و با آن بگریاند مگر آن که خداوند، بهشت را بر او واجب مى‏کند و او را مى‏آمرزد. (رجال شیخ طوسى، ص289)

* سرودن براى اهل‌بیت (ع)
قال الصادق (ع): من قال فینا بیت شعر بنى الله له بیتا فى الجنة.
امام صادق (ع) فرمود: هر کس در راه ما و براى ما یک بیت شعر بسراید، خداوند براى او خانه‏اى در بهشت، بنا مى‏کند. (وسائل الشیعه،ج 10، ص467)

* اصحاب مدح و مرثیه
قال الصادق (ع): الحمد لله الذى جعل فى الناس من یفد الینا و یمدحنا و یرثى لنا.
امام صادق (ع) فرمود: خدا را سپاس که در میان مردم، کسانى را قرار داد که به سوى ما مى‏آیند و بر ما وارد مى‏شوند و ما را مدح و مرثیه مى‏گویند. (وسائل الشیعه، ج 10، ص469)

* شعرخوانى در ایام عزا
قال الرضا (ع): یا دعبل! احب ان تنشدنى شعرا فان هذه الایام حزن کانت علینا اهل البیت (ع).
امام رضا (ع) به دعبل (شاعر اهل بیت) فرمود: اى دعبل! دوست دارم که برایم شعرى بسرایى و بخوانى، چرا که این روزها (ایام عاشورا) روز اندوه و غمى است که بر ما خاندان رفته است. (جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص567)

* مرثیه، نصرت اهل بیت (ع)
عن الرضا (ع): یا دعبل! ارث الحسین (ع) فانت ناصرنا و مادحنا ما دمت حیا فلا تقصر عن نصرنا ما استطعت.
امام رضا (ع) فرمود: اى دعبل! براى حسین بن على (ع) مرثیه بگو، تو تا زنده‏اى، یاور و ستایشگر مایى، تا مى‏توانى، از یارى ما کوتاهى مکن. (جامع احادیث الشیعه،ج 12، ص567)

* شیعیان همراه و همدل با ائمه
قال على (ع): ان الله...اختار لنا شیعة ینصروننا و یفرحون بفرحنا و یحزنون لحزننا.
على (ع) فرمود: خداوند براى ما، شیعیان و پیروانى برگزیده است که ما را یارى مى‏کنند، با خوشحالى ما خوشحال مى‏شوند و در اندوه و غم ما، محزون مى‏گردند. (غررالحکم،ج 1، ص235)

* کشته اشک
قال الحسین (ع): انا قتیل العبرة لا یذکرنى مؤمن الا بکى.
حسین بن على (ع) فرمود: من کشته اشکم. هیچ مؤمنى مرا یاد نمى‏کند مگر آن که ـ به خاطر مصیبتهایمـ گریه مى‏کند. (بحارالانوار، ج 44، ص279)

* یک قطره اشک
قال الحسین (ع): من دمعت عیناه فینا قطرة بوأه الله عز و جل الجنة.
حسین بن على (ع) فرمود: چشمان هر کس که در مصیبتهاى ما قطره‏اى اشک بریزد، خداوند او را در بهشت جاى مى‏دهد. (احقاق الحق، ج 5، ص523)

* بهشت، پاداش عزادارى
قال على بن الحسین السجاد (ع): ایما مؤمن دمعت عیناه لقتل الحسین و من معه حتى یسیل على خدیه بوأه الله فى الجنة غرفا.
امام سجاد (ع) فرمود: هر مؤمنى که چشمانش براى کشته‌شدن حسین بن على (ع) و همراهانش اشکبار شود و اشک بر صورتش جارى شود، خداوند او را در غرفه‏هاى بهشتى جاى مى‏دهد. (ینابیع المودّه، ص429)

* به یاد فرزندان فاطمه (س)
قال السجاد (ع): انى لم اذکر مصرع بنى فاطمة الا خنقتنى لذلک عبرة.
امام سجاد (ع) فرمود: من هرگز شهادت فرزندان فاطمه را به یاد نیاوردم، مگر آن که به خاطر آن، چشمانم اشکبار گشت. (بحارالانوار، ج 46، ص109)

* سوگوارى در خانه‏‌ها
قال الباقر (ع): ثم لیندب الحسین و یبکیه و یأمر من فى داره بالبکاء علیه و یقیم فى داره مصیبته باظهار الجزع علیه و یتلاقون بالبکاء بعضهم بعضا فى البیوت و لیعز بعضهم بعضا بمصاب الحسین (ع).
امام باقر(ع) نسبت به کسانى که در روز عاشورا نمى‏توانند به زیارت آن حضرت بروند، اینگونه دستور عزادارى دادند و فرمودند: بر حسین (ع) ندبه و عزادارى و گریه کند و به اهل خانه خود دستور دهد که بر او بگریند و در خانه‏اش با اظهار گریه و ناله بر حسین (ع)، مراسم عزادارى بر پا کند و یکدیگر را با گریه و تعزیت و تسلیت گویى در سوگ حسین (ع) در خانه‏هایشان ملاقات کنند. (کامل الزیارات، ص175)

* اشک على (ع) در سوگ شهداى کربلا
قال الباقر (ع): مر على بکربلا فى اثنین من اصحابه قال: فلما مر بها ترقرقت عیناه للبکاء ثم قال: هذا مناخ رکابهم و هذا ملقى رحالهم و هیهنا تهراق دماؤهم، طوبى لک من تربة علیک تهراق دماء الأحبة.
امام باقر (ع) فرمود: امیرالمؤمنین (ع) با دو تن از یارانش از «کربلا» گذر کردند، حضرت، هنگام عبور از آنجا، چشمهایش اشک‌آلود شد، سپس فرمود: اینجا مرکب‌هایشان بر زمین مى‏خوابد، اینجا محل بار افکندنشان است و اینجا خون‌هایشان ریخته مى‏شود، خوشا به حال تو اى خاکى که خون دوستان بر روى تو ریخته مى‏شود! (بحارالانوار، ج 44، ص 258)

* اشک، حجاب دوزخ
قال الباقر (ع): ما من رجل ذکرنا او ذکرنا عنده یخرج من عینیه ماء و لو مثل جناح البعوضة الا بنى الله له بیتا فى الجنة و جعل ذلک الدمع حجابا بینه و بین النار.
امام باقر (ع) پس از شنیدن سروده‏هاى «کمیت» درباره اهل‌بیت، گریست و سپس فرمود: هیچ کس نیست که ما را یاد کند، یا نزد او از ما یاد شود و از چشمانش هر چند به اندازه بال پشه‏اى‏ اشک آید، مگر آن که خداوند برایش در بهشت، خانه‏اى بنا کند و آن اشک را حجاب میان او و آتش دوزخ قرار دهد. (الغدیر، ج 2، ص202)

* بیست سال گریه
قال الصادق (ع): بکى على بن الحسین (ع) عشرین سنة و ما وضع بین یدیه طعام الا بکى.
امام صادق (ع) فرمود: امام زین‌العابدین (ع) بیست سال (به یاد عاشورا) گریست و هرگز طعامى پیش روى او نمى‏گذاشتند، مگر این که گریه مى‏کرد. (بحارالانوار، ج 46، ص 108)

* ادب سوگوارى
قال الصادق (ع): لما مات ابراهیم بن رسول الله (ص) حملت عین رسول الله بالدموع ثم قال النبى (ص): تدمع العین و یحزن القلب و لا نقول ما یسخط الرب و انا بک یا ابراهیم لمحزونون.
امام صادق (ع) فرمود: چون ابراهیم پسر رسول خدا از دنیا رفت، چشم پیامبر پر از اشک شد. سپس پیامبرفرمود: چشم، اشکبار مى‏شود و دل غمگین مى‏‌شود، ولى چیزى نمى‏گوییم که خدا را به خشم آورد، و ما در سوگ تو اى ابراهیم اندوهناک هستیم. (بحارالانوار، ج 22، ص157)

* چشم‌هاى اشکبار
قال الصادق (ع): من ذکرنا عنده ففاضت عیناه حرم الله وجهه على النار.
امام صادق (ع) فرمود: نزد هر کس که از ما (و مظلومیت ما) یاد شود و چشمانش پر از اشک گردد، خداوند چهره‏اش را بر آتش دوزخ حرام مى‏کند. (بحارالانوار، ج 44، ص285)

* احیاء خط اهل‌بیت (ع)
قال الصادق (ع): تزاوروا و تلاقوا و تذاکروا و احیوا امرنا.
امام صادق (ع) فرمود: به زیارت و دیدار یکدیگر بروید، با هم به سخن و مذاکره بنشینید و امر ما را ـ کنایه از حکومت و رهبرى ـ زنده کنید. (بحارالانوار، ج 71، ص352)

* مجالس حسینى
قال الصادق (ع) للفضیل: تجلسون و تحدثون؟ فقال: نعم، قال: ان تلک المجالس احبها فأحیوا امرنا، فرحم الله من احیى امرنا.
امام صادق (ع) از «فضیل» پرسید: آیا (دور هم) مى‏نشینید و حدیث و سخن مى‏گویید؟ گفت: آرى ‏فرمود: اینگونه مجالس را دوست دارم، پس امر(امامت) ما را زنده بدارید. خداى رحمت کند کسى را که امر و راه ما را احیا کند. (وسائل الشیعه، ج 10، ص392)

* اشک‌هاى ارزشمند
قال الصادق (ع): ...رحم الله دمعتک، اما انک من الذین یعدون من اهل الجزع لنا و الذین یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا، اما انک سترى عند موتک حضور آبائى لک...
امام صادق (ع) به «مسمع» که از سوگواران و گریه کنندگان بر عزاى حسینى بود، فرمود: خداى، اشک تو را مورد رحمت قرار دهد. آگاه باش، تو از آنانى که از دلسوختگان ما به شمار مى‏آیند، و از آنانى که با شادى ما شاد مى‏شوند و با اندوه ما غمگین مى‏گردند. آگاه باش! تو هنگام مرگ، شاهد حضور پدرانم بر بالین خویش خواهى بود. (وسائل الشیعه، ج 10، ص397)

* دل‌هاى سوخته
قال الصادق (ع): اللهم...و ارحم تلک الأعین التى جرت دموعها رحمة لنا و ارحم تلک القلوب التى جزعت و احترقت لنا و ارحم الصرخة التى کانت لنا.
امام صادق (ع) بر سجاده خود نشسته و بر زائران و سوگواران اهل بیت، چنین دعا مى‏کرد و مى‏فرمود: خدایا...آن دیدگان را که اشک‌هایش در راه ترحم و عاطفه بر ما جارى شده و دل‌هایى را که به خاطر ما نالان گشته و سوخته و آن فریادها و ناله‏هایى را که در راه ما بوده است، مورد رحمت قرار بده. (بحارالانوار، ج 98، ص8)

* گریه بر مظلومیت شیعه
قال الصادق (ع): من دمعت عینه فینا دمعة لدم سفک لنا او حق لنا نقصناه او عرض انتهک لنا او لأحد من شیعتنا بوأه الله تعالى بها فى الجنة حقبا.
امام صادق (ع) فرمود: هر کس که چشمش در راه ما گریان شود، به خاطر خونى که از ما ریخته شده است، یا حقى که از ما گرفته‏اند، یا آبرویى که از ما یا یکى از شیعیان ما برده وهتک حرمت کرده‏اند، خداى متعال به همین سبب، او را در بهشت جاودان، براى ابد جاى مى‏دهد. (امالى شیخ مفید، ص175)

* ثواب بى حساب
قال الصادق (ع): لکل شیى‏ء ثواب الا الدمعة فینا.
امام صادق (ع) فرمود: هر چیزى پاداش و مزدى دارد، مگر اشکى که براى ما ریخته شود ـ که چیزى با آن برابرى نمى‏کند و مزد بى اندازه داردـ .(جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص548)


کوثر و اشک
قال الصادق (ع): ما من عین بکت لنا الا نعمت بالنظر الى الکوثر و سقیت منه.
امام صادق (ع) فرمود: هیچ چشمى نیست که براى ما بگرید، مگر این که برخوردار از نعمت نگاه به «کوثر» مى‏شود و از آن سیرابش مى‏کنند. (جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص554)

* گریه آسمان
عن الصادق (ع): یا زرارة! ان السماء بکت على الحسین اربعین صباحا.
امام صادق (ع) فرمود: اى زراره! آسمان چهل روز، در سوگ حسین بن على (ع) گریه کرد. (جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص552)

* گریه و اندوه مطلوب
قال الصادق (ع):کل الجزع و البکاء مکروه سوى الجزع و البکاء على الحسین (ع).
امام صادق (ع) فرمود: هر نالیدن و گریه‏اى مکروه است، مگر ناله و گریه بر حسین (ع). (بحارالانوار، ج 45، ص313)

* پیامبر (ص) و گریه بر شهید
قال الصادق (ع):ان النبى لما جائته وفاة جعفر بن ابى طالب و زید بن حارثة کان اذا دخل بیته کثر بکائه علیهما جدا و یقول: کانا یحدثانى و یؤانسانى فذهبا جمیعا.
امام صادق (ع) فرمود: وقتى خبر شهادت جعفر بن ابى طالب و زید بن حارثه به پیامبر خدا رسید، از آن پس هر گاه وارد خانه‏ مى‏شد، بر آن دو شهید به شدت مى‏گریست و مى‏فرمود : آن دو شهید، با من هم سخن و همدم و انیس بودند، و هر دو رفتند! (من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص177)

* نفس هاى تسبیح
قال الصادق (ع):نفس المهموم لظلمنا تسبیح و همه لنا عبادة و کتمان سرنا جهاد فى سبیل الله. ثم قال ابو عبد الله (ع): یجب ان یکتب هذا الحدیث بالذهب.
امام صادق (ع) فرمود: نفس کسى که به خاطر مظلومیت ما اندوهگین شود، تسبیح است و اندوهش براى ما، عبادت است و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست. سپس امام صادق (ع) افزود: این حدیث را باید با طلا نوشت! (امالى شیخ مفید، ص 338)

* فرشتگان سوگوار
قال الصادق (ع): اربعة الاف ملک عند قبر الحسین (ع) شعث غبر یبکونه الى یوم القیامة.
امام صادق (ع) فرمود: 4 هزار فرشته نزد قبر سید الشهدا (ع) ژولیده و غبارآلود، تا روز قیامت بر آن حضرت مى‏گریند. (کامل الزیارات، ص 119)

* گریه بر حسین (ع)
قال الرضا (ع): یا ابن شبیب! ان کنت باکیا لشى‏ء فابک للحسین بن على بن ابى طالب (ع) فانه ذبح کما یذبح الکبش.
امام رضا (ع) به «ریان بن شبیب» فرمود: اى پسر شبیب! اگر بر چیزى گریه مى‏کنى، بر حسین بن على بن ابى طالب (ع) گریه کن، چرا که او را مانند گوسفند سر بریدند. (بحارالانوار، ج 44، ص 286)

* مجالسى به یاد ائمه
قال الرضا (ع):من جلس مجلسا یحیى فیه امرنا لم یمت قلبه یوم تموت القلوب.
امام رضا (ع) فرمود: هر کس در مجلسى بنشیند که در آن، امر (و خط و مرام ما) احیا مى‏شود، دلش در روزى که دلها مى‏میرند، نمى‏میرد. (بحارالانوار، ج 44، ص278)

* آثار گریستن بر حسین (ع)
قال الرضا (ع): فعلى مثل الحسین فلیبک الباکون فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام.
امام رضا (ع) فرمود: گریه کنندگان باید بر کسى همچون حسین (ع) گریه کنند، چرا که گریستن براى او، گناهان بزرگ را فرو مى‏ریزد. ( بحارالانوار، ج 44، ص284)

* اشک و آمرزش گناه
قال الرضا (ع): یابن شبیب! ان بکیت على الحسین (ع) حتى تصیر دموعک على خدیک غفر الله لک کل ذنب اذنبته صغیرا کان او کبیرا قلیلا کان او کثیرا.
امام رضا (ع) فرمود: اى پسر شبیب! اگر بر، حسین (ع) آن قدر گریه کنى که اشک‌هایت بر چهره‏ات جارى شود، خداوند همه گناهانت را که مرتکب شده‏اى مى‏آمرزد، کوچک باشد یا بزرگ، کم باشد یا زیاد. (امالى صدوق، ص112)

* همدلى با عترت
قال الرضا (ع): ان سرک ان تکون معنا فى الدرجات العلى من الجنان فاحزن لحزننا و افرح لفرحنا.
امام رضا (ع) به «ریان بن شبیب» فرمود: اگر تو را خوشحال مى‏کند که در درجات والاى بهشت با ما باشى، پس در اندوه ما غمگین باش و در شادى ما خوشحال باش. (جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص549)

 

2 سال از ولادت امام حسین (ع) سپری شده بود که سفری برای پیامبر اکرم (ص) پیش آمد. در بین راه بود که حضرت ایستاد و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون» و شروع به گریستن کرد. همراهان حضرت، از او علت گریه را پرسیدند. پیامبر (ص) فرمود: «جبرئیل هم اینک نزد من بود و به من این‌گونه خبر داد که فرزندم (حسین) را در سرزمینی که کنار رود فرات است و آن را کربلا می‌گویند، به شهادت می‌رسانند.»
از ایشان ‌پرسیدند: یا رسول‌الله! چه کسی او را می‌کشد؟
پیامبر (ص) فرمود: «شخصی به نام یزید که خداوند او را لعنت کند و گویی که اکنون قتلگاه حسینم و مدفن او را می‌بینم.»
رسول خدا (ص) با حزن فراوان از این سفر بازگشت، بالای منبر رفت و در حالی که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نیز در پای منبر آن حضرت بودند، خطبه‌ای خواند که در آن خطبه مردم را پند و موعظه داد. پس از آنکه حضرت خطبه را به پایان رساند، دست راست خویش را بر سر امام حسن (ع) گذاشت و دست چپ خود را بر سر امام حسین (ع) نهاده، سر مبارک آن دو را به سوی آسمان بلند کرد و این‌گونه فرمود: « پروردگارا! به درستی که محمد (ص) بنده و پیغمبر توست و این 2 تن از پاکان خاندان من، فرزندان برگزیده من و خانواده من هستند. من اینان را پس از خود در میان امتم به جای می‌گذارم. پروردگارا! جبرئیل این‌گونه به من خبر داده است که این فرزندم (حسین) را به خواری خواهند کشت. بارالها! این شهادت را بر وی مبارک کن و او را سرور و سیدالشهداء قرار ده. خدایا! برکت خود را از قاتل و ذلیل کننده او بردار.»

منبع: ترجمه لهوف سید بن طاووس
.......................

بر اساس روایت مشهوری از امام زمان (عج)، ایشان آیه «کهیعص» را مرتبط با واقعه کربلا عنوان می‌کنند و «ک» را از نام کربلا، «هـ» را از هلاکت، «ی» را نشانه یزید، «ع» را نشانه عطش و «ص» را نشانه صبر دانسته‌اند.

به گزارش خبرنگار آئین و اندیشه فارس، بسیاری از مفسّران قرآن کریم معتقدند که آیه «کهیعص» که از حروف رمزی و مقطّعه در قرآن است به ماجرای کربلا و شهادت امام حسین (ع) اشاره کرد.
دلیل این مفسران بر ارتباط آیه «کهیعص» با ماجرای کربلا، روایتی از «سعد بن عبدالله قمی» است که در کتب روایی از جمله «کمال‌الدین وتمام النعمة» شیخ صدوق (متولد نیمه اول قرن چهارم هجری) و «احتجاج» مرحوم طبرسی (متولد نیمه اول قرن ششم هجری) آمده است.
از کتاب‌های متأخر نیز می‌توان به «تفسیر البرهان» سیدهاشم بحرانى و «بحار الانوار» علامه مجلسی اشاره کرد که این روایت در آن‌ها ذکر شده است.
بر پایه این گزارش،‌ سعد بن عبدالله قمی نقل می‌کند که در خدمت امام عسکری (ع) بودم و فردی از تأویل آیه کهیعص سئوال کرد. امام عسکری (ع) فرمود که از فرزندم «مهدی» پاسخ را دریافت کنید. آن‌گاه امام زمان (عج) فرمودند: «هذه الحروف من أنباء الغیب، أطلع الله علیها عبده زکریا علیه‌السلام، ثم قصّها على محمد صلى‌الله علیه وآله، وذلک أن زکریا سأل ربّه أن یعلّمه أسماء الخمسة، فأهبط علیه جبرئیل فعلّمه إیاها، فکان زکریا إذا ذکر محمداً وعلیاً وفاطمة والحسن سُرِّی عنه همّه، وانجلى کربّه، وإذا ذکر الحسین خنقته العبرة ووقعت علیه البهرة! فقال ذات یوم: یا إلهی! ما بالی إذا ذکرت أربعا منهم تسلیّت بأسمائهم من همومی، وإذا ذکرت الحسین تدمع عینی وتثور زفرتی؟! فأنبأه الله تعالى عن قصته، وقال: (کهیعص) فالکاف اسم کربلاء، والهاء هلاک العترة، والیاء یزید وهو ظالم الحسین علیه‌السلام، والعین عطشه، والصاد صبره.»
ماجرا از این قرار است که حضرت زکریا از پروردگارش درخواست کرد که «اسماء خمسه طیبه‏» را به وی بیاموزد. خداوند متعال، جبرئیل امین را بر او فرو فرستاد و آن اسماء را به او تعلیم داد.
حضرت زکریا هنگامی که نام‏های محمد (ص)، علی (ع)، فاطمه (س) و حسن (ع) را یاد می‏کرد، اندوه و ناراحتی‌اش بر طرف می‏شد و گرفتاریش از بین می‏رفت. امام هنگامی که از حسین (ع) یاد می‏کرد، بغض گلویش را می‏فشرد و مبهوت می‏شد. به همین دلیل روزی از خداوند سبب این اندوه و ناراحتی را جویا شد و گفت: بارالها! چرا وقتی آن چهار نفر را یاد می‏کنم، آرامش می‏یابم و اندوهم بر طرف می‏شود، اما وقتی حسین را یاد می‏کنم، اشکم جاری و ناله‏ام بلند می‏شود؟
خدای تعالی او را از داستان شهادت امام حسین (ع) آگاه کرد و فرمود: «کهیعص‏»! «ک» نام کربلا و «ه» اشاره به کشته‌شدن عترت طاهره دارد. «ی» اشاره به نام یزید دارد که بر حسین (ع) ظلم کرد و «ع» اشاره به عطش و تشنگی آن امام و «ص» نیز نشان صبر و مقاومت ایشان است.
............................

حضرت امام رضا(ع) فرمودند: «کانَ اَبی اِذا دَخَلَ شَهرُ الْمُحرَّم لایُری ضاحِکاً» یعنی وقتی پدرم به ماه محرم وارد می‌شد، دیگر خنده بر چهره‌اش دیده نمی‌شد.
مرحوم آیت‌الله ملکی تبریزی (ره) در مراقبات ماه محرم می‌گوید: «سزاوار است حال دوستان آل‌محمد (ص) در دهه اول محرم تغییر کرده و در دل و سیمای خود آثار اندوه و درد این مصیبت‌های بزرگ و دردناک را آشکار کنند.» و در ادامه مطالب خود اضافه می‌کند: «و نیز در دهه اول هر روز امام حسین(ع) را با زیارت عاشورا زیارت کند و اگر می‌تواند مراسم عزاداری آن حضرت را در منزل خود با نیتی خالص برپا نماید و اگر نمی‌تواند در مساجد یا منازل دوستانش به برپایی این مراسم کمک کند و هر روز مقداری از اوقات خود را در مکان‌‌های عمومی به عزاداری بپردازد.»
عزاداری و گریه بر سیدالشهداء از افضل قربات و دارای اجری بس عظیم و مورد سفارش اکید ائمه اطهار (ع) است که نوشتاری جدا می‌طلبد و درباره آن کتاب‌ها نوشته شده است، اما ماه محرم و حتی دهه اول محرم خود دارای موضوعیتی جدی است که مورد بحث ماست.
ائمه اطهار (ع) به زنده نگاه داشتن مصائب سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) اهتمام جدی داشته‌اند. نقل است که ایّان بن شبیب به امام رضا (ع) وارد شد و ایشان از او پرسیدند که آیا روزه‌ای؟ ابن شبیب می‌گوید: گفتم: خیر، حضرت فرمودند: امروز روزی است که زکریا (ع) دعا کرد و خداوند دعایش را مستجاب فرمود و ملائکه خدا او را به یحیی (ع) بشارت دادند. آنگاه فرمود: این ماه، ماهی است که در زمان جاهلیت هم، اهل جاهلیت آن را حرام دانسته و در آن از ظلم و قتال دوری می‌کردند، اما این امت نه احترام این ماه را نگه داشتند و نه احترام پیامبر خود را و در این ماه، ذریه پیامبرشان را کشتند و زنان او را اسیر کردند و اموال آنها را به غارت بردند. ای پسر شبیب! اگر می‌خواهی بر چیزی گریه کنی بر حسین بن علی (ع) گریه کن ...»
از روایت فوق، اهمیت ماه محرم و گریه کردن بر سیدالشهداء (ع) در ایام این ماه معلوم می‌شود.
در روایات دیگر آمده است که حضرت امام رضا (ع) در ایام دهه اول محرم، خودشان برمی‌خاستند و برای نشستن بانوان پرده‌ای می‌افراشتند. آنگاه به دعبل، شاعر معروف اهل‌بیت(ع) دستور خواندن شعر و ذکر مصیبت می‌ دادند و می‌فرمو‌دند: «ای دعبل! کسی که دیدگانش در سوگ حسین (ع) اشک‌آلود شود یا دیگران را به خاطر مصائب ما بگریاند، خداوند او را در زمره ما محشور می‌کند.»
پس اقامه عزا و برپایی جلسه‌های ذکر مصیبت ریشه در روایات و تاریخ اهل‌بیت (ع) دارد و یک مسأله اجتماعی صرف نیست و قطعاً اگر آن سفارش‌ها و اهتمامی که حضرات معصومین (ع) در برپایی جلسات عزاداری امام حسین (ع) داشتند، نبود هم‌اکنون ما شاهد چنین شکوهی در جلسات امام حسین (ع) نبودیم.
با وجود روایات مأثور از ائمه هدی (ع) با مراجعه به حالات علماء در طول تاریخ نیز می‌توانیم به این مسأله پی‌ ببریم که دهه اول محرم دهه عزای امام حسین (ع) است.
غالب علمای بزرگ متقدم و متأخّر در ده روز اول محرم و حتی گاهی تا آخر ماه صفر، روضه داشته و دارند و اهتمام آنها بر این مسأله بر کسی پوشیده نیست.
برای روز اول ماه محرم هم آداب و اعمال ذکر شده است که با مراجعه به مفاتیح‌الجنان می‌توان از آنها اطلاع پیدا کرد.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8809270605
...............................
ز قول «قطب‌الدّین راوندی» در کتاب خود موسوم به «خرائج و جرائح» نقل کرده است: روزی پیامبر اسلام (ص) در محلّی نشسته بود و اطراف آن بزرگوار، امام علی، حضرت فاطمه، حسن و حسین (علیهاالسلام) گرد آمده بودند.
در این هنگام، رسول خدا (ص) به ایشان خطاب کرد و فرمود: در آن هنگامی که هر یک از شما از یکدیگر جدا و پراکنده شود و قبر هریک در گوشه‌ای از زمین قرار گیرد، چه حالی خواهید داشت؟
حسین (ع) لب به سخن گشود و اظهار داشت: یا رسول‌اللّه! آیا به مرگ طبیعی می‌میریم یا آن که کشته خواهیم شد؟
حضرت رسول (ص) در پاسخ فرمود: پسرم! همانا شما مظلومانه کشته خواهید شد.
و سپس افزود: و تکه‌تکه‌های بدن شما در روی زمین پراکنده خواهند شد.
حسین (ع) سئوال کرد: یا رسول‌اللّه! چه کسی ما را خواهد کشت؟
حضرت رسول (ص) در پاسخ فرمود: شرورترین افراد، شما را به قتل می‌رسانند.
حسین (ع) همچنین سئوال کرد: آیا کسی به زیارت قبور ما خواهد آمد؟
رسول خدا (ص) فرمود: آری، عدّه‌ای از ـ مردان و زنان ـ امّت برای زیارت شما بر سر قبور شما می‌آیند و با آمدنشان بر مزار شما، مرا خوشحال می‌کنند و چون قیامت برپا شود، من در صحرای محشر حاضر خواهم شد و کسانی را که به زیارت قبور شما آمده باشند، شفاعت می‌کنم و از شداید و سختی‌های قیامت نجاتشان خواهم داد.
..............................
امام صادق(ع) می‌فرماید: «هر گریه و مویه‌ای در مصیبت‌ها جز گریه بر امام حسین (ع) مکروه است» و مفسران بر این باورند که منظور از این نوع گریه، مویه‌کردن و گریه همراه با جزع است.
عزاداری و تشکیل مجالس عزا به‌ویژه برای شهدا، در روایات شیعه امری جایز، بلکه پرفضیلت و مستحب است. این موضوع در بسیاری از منابع شیعی از جمله «وسائل الشیعه» شیخ حرّ عاملی و «بحار الانوار» علامه مجلسی بیان شده است.
در این مطلب سعی شده، رویاتی از منابع شیعه که از طریق اهل‌بیت (ع) نقل شده است، جمع‌آوری و ارایه شود.
* گریه بر امام حسین (ع) اسلام را از نابودی نجات داد
ـ امام موسی بن جعفر (ع) فرمود: «اذا مات المؤمن بکت علیه الملائکة و بقاع الارض التی کان یعبدالله علیها و ابواب السماء التی کان یصعد اعمالها فیها و ثلم ثلمة فی الاسلام لا یسدها شیئی لان المؤمنین حصون الاسلام کحصون سور المدینة لها» (بحار الانوار، باب استحباب البکاء لموت المیّت)
هرگاه مؤمنی از دنیا برود، فرشتگان و جایگاهی که در آنجا خدا را عبادت کرده و درهای آسمان که اعمال وی از آن بالا رفته است، بر او می‌گریند و شکافی در اسلام پدیدار می‌شود که چیزی نمی‌تواند آن را پر کند؛ چرا که مؤمنان همانند دیوار اطراف شهر و نگهبان اسلام هستند.
ـ امام صادق (ع) فرمود: «انّما تحتاج المرأة فی الماتم الی النوح لتسیل دمعتها و لا ینبغی لها ان تقول هجراً فاذا جائها اللیل فلاتوذی الملائکة بالنوح» (بحار الانوار، باب جواز کسب النائحة بالحق لا بالباطل ... ویکره النوح لیلا)
هنگام ماتم و عزا، بانوان برای اشک ریختن ـ برای کاستن بار مصیبت ـ نیاز به شیون و زاری دارند، اما شایسته نیست سخنان بیهوده و باطل بگویند و باید با فرا رسیدن شب، نوحه، گریه و فریاد را رها سازند تا فرشتگان آزار نبینند.
ـ امام باقر (ع) فرمود: «ان ام سلمه ندبت ابن عمها المغیرة بین یدی رسول الله (ص) بعد ان استأذنت منه للمضی الی اهله لانهم اقاموا مناحة قال فما عاب ذلک علیها النبی (ص) و لا قال شیئاً» (جلد 12 بحار الانوار و جلد اول فروع کافی)
ولید بن مغیره، پسر عموی امّ‌سلمه از دنیا رفت. ام‌ّسلمه از پیامبر (ص) اجازه خواست تا در مراسم نوحه و ماتم او شرکت کند. آن حضرت اجازه داد، آنگاه در برابر رسول خدا با ذکر اشعاری برای مغیره گریه کرد. آن حضرت هم جلوگیری نکرده و چیزی نفرمودند.
ـ امام صادق(ع) فرمود: «البکائون خمسة: آدم و یعقوب و یوسف و فاطمه بنت محمد (ص) و علی بن الحسین ...» (بحار الانوار، باب جواز البکاء علی المیت و المصیبة)
گریه‌کنندگان معروف پنج نفرند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه دختر پیامبر اسلام (ص) و علی بن حسین (ع). گریه آدم به خاطر اخراج از بهشت، گریه یعقوب به جهت دوری از یوسف، گریه یوسف به خاطر فراق و جدایی از یعقوب، گریه حضرت زهرا بر پدرش رسول خدا (ص) و گریه امام سجاد (ع) به خاطر شهادت مظلومانه پدرش امام حسین (ع) بود که مدت آن در بعضی از روایات ده سال و در برخی دیگر، 40 سال عنوان شده است.
ـ امام صادق (ع) به فرزند بزرگوارش فرمود: «أوقف لی من مالی کذا وکذا لنوادب تند بنی عشر سنین بمنی أیام منی» (بحار الانوار، باب جواز کسب النائحه بالحق لا بالباطل)
مدت ده سال در ایام حج در سرزمین منا با وقف اموال و دارایی‌ام، مجالس سوگواری برگزار کن تا گریه‌کنندگان گریه کنند.
ـ امام صادق (ع) در روایت دیگری فرمود: «من أنشد فی الحسین بیتاً فبکی و أبکی عشرة فله و لهم الجنة و من أنشد فی الحسین بیتاً فبکی و أبکی تسعة فله و لهم الجنة» (بحار الانوار، باب ثواب البکاء علی مصیبة الحسین)
کسی که یک بیت شعر درباره امام حسین (ع) بسراید و گریه کند و ده تن یا نه تن را بگریاند، جایگاه آنان بهشت است.
ـ امام صادق(ع) فرمود: «کل الجزع والبکاء مکروه سوی الجزع والبکاء علی الحسین» (بحار الانوار، باب جواز البکاء علی المیت و المصیبة)
هر گریه و مویه‌ای در مصیبت‌ها مکروه است، مگر گریه بر امام حسین (ع).
در توضیح این روایت اشاره به این نکته لازم است که ترک صبر و بی‌قراری در مصیبت‌ها، اجر و پاداش انسان را از بین می‌برد. از این رو در روایات دیگر به این مطلب اشاره شده است اما در اینجا امام صادق( ع) عزاداری و گریه بر امام حسین (ع) را استثناء دانسته‌اند، زیرا گریه و جزع بر مصیبت امام حسین (ع) و انسان‌های مظلوم از مصادیق جزع مکروه نبوده، بلکه مصداق فریاد و اعتراض در برابر ظالم و ستمگر و ممدوح و پسندیده است. چنان که قرآن کریم می‌فرماید: «لا یُحِبُّ اللهُ الجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاّ مَن ظُلِمْ».
از این روایت چنین به دست می‌آید که عزاداری برای امام حسین (ع) و شهدای بزرگواری که در راه خدا مظلومانه جان باخته‌اند با دیگر سوگواری‌هایی که برای افراد معمولی است، تفاوت دارد.
نکته دیگری که در این روایت وجود دارد، آن است که گریه بر غیر امام (ع) مکروه دانسته شده در صورتی که از روایات فراوانی جواز و بلکه استحباب آن مشخص می‌شود. در این جا احتمالاتی وجود دارد. یکی از آن احتمالات این است که مقصود از گریه در روایت ذکر شده، گریه همراه با جزع است نه صرف گریستن.
ـ پیامبر (ص) به دخترشان فاطمه (س) فرمودند: «کل عین باکیة الا عین بکت علی مصاب الحسین فانها ضاحکة مستبشرة بنعیم الجنة» (بحار الانوار، باب ثواب البکاء علی مصیبة الحسین)
هر دیده‌ای ـ در قیامت ـ گریان است، جز دیده‌ای که بر حسین (ع) گریه کند. آن چشم همیشه خندان است و به نعمت‌های بهشتی بشارت داده می‌شود.
ـ «ابن‌قولویه» از «مسمع بن مالک کردین» روایت کرده است که می‌گوید امام صادق (ع)به من فرمود: «ای مسمع! تو که از اهالی عراق هستی، آیا قبر جدّم حسین (ع) را زیارت می‌کنی؟ عرض کردم خیر، زیرا من در بصره مشهور هستم و در همسایگی ما یکی از طرفداران خلیفه است که تابع هوا و هوس‌های نفسانی اوست. گذشته از این، دشمنان ما خواه ناصبی و غیر آن، زیاد هستند، ترس دارم که به خلیفه فرزند سلیمان اطلاع دهند و جان من در خطر قرار گیرد».
آنگاه امام فرمود: «آیا مصایب شهدای کربلا را به یاد نمی‌آوری؟»، عرض کردم: «آری». فرمود: «آیا جزع و اظهار ناراحتی نمی‌کنی؟»، گفتم: «آری، سوگند به خدا که گریه می‌کنم». فرمودند: «خدا گریه‌ات را بپذیرد، آگاه باش که تو از کسانی هستی که برای مصایب ما اظهار ناراحتی و جزع می‌کنند. تو از کسانی هستی که در خوشحالی ما خوشحال و در اندوه و حزن ما اندوهناک‌اند».
سپس فرمود: «فقال الحمدالله الذی فضلنا علی خلقه بالرحمة و خصنا اهل البیت بالرحمة یا مسمع ان الارض و السماء تبکی منذ قتل امیرالمؤمنین رحمة لنا و ما بکی لنا من الملائکة اکثر و ما رقات دموع الملائکة منذ قتلنا»، سپاس خدایی را که ما ـ اهل‌بیت ـ را به رحمت خاصه‌اش ویژه ساخت و بر سایر خلق برتری بخشید. ای مسمع! از زمان کشته‌شدن امیرمؤمنان (ع) زمین و آسمان می‌گریند و گریه فرشتگان خشک نشده است». (بحار الانوار، باب ثواب البکاء علی مصیبة الحسین)
ـ امام رضا (ع) به پسر شبیب که از یاران آن حضرت است، می‌فرماید: «ای فرزند شبیب! محرَّم، ماهی است که در دوران جاهلیت، مردم ظلم و قتل را در آن حرام می‌دانستند، اما گروهی از مسلمانان حرمت این ماه و حرمت پیامبر(ص) را نشناختند، فرزند او را به قتل رسانده، زنان همراه او را به اسارت بردند».
آنگاه فرمود: «ان کنت باک فابک للحسین بن علی (ع) فانّه ذبح کما یذبح الکبش» اگر خواستی بر کسی گریه کنی، برای حسین بن علی (ع)گریه کن، چرا که او را مانند گوسفند ذبح کردند.
سپس ادامه داد: «ان یوم الحسین اقرح جفوننا و أسبل دموعنا و اذل عزیزنا بأرض کرب و بلا و اَورثنا الکرب و البلاء الی یوم الانقضاء فعلی مثل الحسین فلیبک الباکون فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام» روز عاشورا، چشم های ما را زخمی کرد، دل‌های ما را سوخت، اشک چشمان ما را روان ساخت و عزیزان ما را خوار کرد و سرزمین کربلا تا روز قیامت برای ما سختی و بلا به جای گذاشت، پس بایستی گریه‌کنندگان بر مثل حسین گریه کنند. (بحار الانوار، باب ثواب البکاء علی مصیبة الحسین)
ـ امام رضا (ع) در روایت دیگری می‌فرماید: «من تذکر مصابنا و بکی لما ارتکب منا، کان معنا فی درجتنا یوم القیامة، و من ذکر بمصابنا فبکی و أبکی لم تبک عینه یوم تبکی العیون، و من جلس مجلساً یحیی فیه أمرنا لم یمت قلبه یم تموت القلوب» کسی که مصیبت‌هایی را که بر ما وارد شده است به یاد آورد و بر آن گریه کند، در قیامت همراه ما خواهد بود.
کسی که به یاد مصایب ما گریه کند و دیگران را بگریاند چشمان او روزی که همه چشم‌ها گریانند، گریان نخواهد بود و کسی که در جلسه‌ای بنشیند که در آن جلسه امر ما احیا و بر پا داشته می‌شود، دل او در روزی که دل‌ها می میرد، زنده می‌شود و نمی‌میرد. (بحار الانوار، باب ثواب البکاء لعی مصیبة الحسین)

* روایات استحباب عزاداری برای حسین امام (ع) منحصر به مکان و زمان نیست
ـ این احادیث به صورت مستفیض و بلکه متواتر از طریق اهل بیت (ع) روایت شده‌اند، به گونه‌ای که جای هیچ گونه تردیدی باقی نمی‌ماند. بدون تردید ائمه اهل بیت (ع) در این دستورات اهداف مهمی را در نظر داشته‌اند که از مهم‌ترین آن‌ها، مبارزه با ستمگران بنی‌امیه و بنی‌عباس است. از این رو همه مسلمانان و به‌ویژه پیروان خود را به شرکت در این جهاد مقدس ترغیب فرموده‌اند.
کیفیت این جهاد نیز چیزی نیست جز مرثیه، مدیحه، زیارت و گریه بر مصایب اهل‌بیت (ع) برای خنثی‌کردن تلاش بنی‌امیه که سعی می‌کردند نام امام حسین (ع) را از بین ببرند و از رثا و زیارت و بیان فضایل و مناقب آن حضرت جلوگیری می‌کردند.
در این راستا گریه و عزاداری، مرثیه و زیارت قبور آنان نه فقط از باب حسرت و تسلیت است، بلکه محاربه با دشمنان خدا و جهاد فی‌سبیل‌الله به شمار می‌آید و هر کس در این جهاد مقدس شرکت کند، خداوند بزرگ او را از مجاهدان در راه خود شمرده و ان‌شاءالله بهشت را نصیب او می‌کند.
ـ نکته دیگر آن است که این احادیث، منحصر به زمان و مکان خاصی نیست تا گفته شود، چون بنی‌امیه و بنی‌عباس امروز نیستند، پس عنوان جهاد و مبارزه صدق نمی‌کند. زیرا نخست، از دستورات ائمه (ع) در صورتی که قرینه خاصی مبنی بر انحصار به مورد خاصی وجود نداشته باشد، استفاده اطلاق و شمول می‌شود، چنان که در دستورات دیگر اخلاقی و فقهی چنین است.
ـ هر چند امروز خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس نیستند، اما درست همان دو جبهه حق و باطل که در آن زمان صف‌آرایی داشته‌اند، امروز بیشتر از آن زمان به چشم می‌خورند. آن زمان، باطل در چهره بنی‌امیه و بنی‌عباس ظهور کرده بودند و امروز در چهره کسانی که راه آنان را ادامه می‌دهند.
ـ با توجه به این که عقیده به لزوم محبت اهل‌بیت (ع) از اساس و ارکان دین اسلام است و هر عصر و نسلی باید بدان ملتزم باشد، و همچنین آثار بسیار مثبت مجالس عزاداری امروز، از مصادیق جهاد و احیای دین اسلام به شمار می‌آید و به عبارت دیگر، بر مبنای همان معیار و ملاکی که در زمان ائمه (ع) عزاداری نوعی جهاد قلمداد می‌شد، امروز نیز عزاداری در زمره جهاد به شمار می‌آید و وقوع آثار آن در پیدایش انقلاب اسلامی و پیروزی آن بهترین گواه این مدعاست.

 



:: موضوعات مرتبط: چهل حدیث درباره محرم و عزاداری , ,
:: بازدید از این مطلب : 562
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
ن : جالینوس
ت : یک شنبه 28 اسفند 1390
.



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: بازدید از این مطلب : 297
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
ن : جالینوس
ت : یک شنبه 28 اسفند 1390
.

نام خانوادگی بچه هایتان تابع نام خانوادگی شما است.

۲ .مدت زمان مکالمه ی تلفنی شما حد اکثر ۳۰ ثانیه است.

۳٫برای یک مسافرت یک هفته ای تنها یک ساک کوچک دستی نیاز دارید.

۴.در تمام شیشه های مربا و ترشی را خودتان باز می کنید.

۵٫دوستان شما توجهی به کاهش یا افزایش وزن شما ندارند.

۶٫جنسیت شما در موقع استخدام مطرح نیست.

۷٫لازم نیست کیفی پر از وسایل بی استفاده را همه جا به دنبالتان بکشید.

۸٫ظرف مدت ۱۰دقیقه میتوانید حمام کنید و برای رفتن به مهمانی آماده شوید.

۹٫همکارانتان نمی توانند اشک شما را در بیاورند.

۱۰٫اگر در ۳۴ سالگی هنوز مجردید احدی به شما ایراد نمی گیرد.

۱۱٫رنگ اجزای صورت شما در هر صورت طبیعی است.

۱۲٫با یک دسته گل می توانید بسیاری از مشکلات احتمالی را حل کنید.

۱۳٫وقتی مهمان به خانه ی شما می آید لازم نیست اتاق را مرتب کنید.

۱۴٫بدون هدیه میتوانید به دیدن تمام دوستان و آشنایان بروید. Arrow نظر یادت نره دوست عزیز Arrow

۱۵.می توانید آرزوی هر پست و مقامی را داشته باشید.

۱۶٫حداقل ۲۰ راه برای باز کردن در هر بطری نوشابه ی داخلی یا خارجی بلد هستید.

۱۷٫ضرورتی ندارد روز تولد دوستانتان را به خاطر داشته باشید.

۱۸٫در تقسیم ارث سهم بیشتری می برید.

۱۹٫احتمال مدیر شدنتان زیاد است.

۲۰٫می توانید چند زن داشته باشید.(احتیاط! معلوم نیست خوشبخت شوید)



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: بازدید از این مطلب : 273
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
ن : جالینوس
ت : یک شنبه 28 اسفند 1390
.

 

 اگه بخوایم مردها رو دسته بندی کنیم به صورت زیر عمل می کنیم

 

١.خجالتی و خیلی مذهبی (10%)

2.مذهبی و اجتماعی (25%)

3.نرمال از هر نظر(50%)

4.غیر مذهبی یا مذهبی در سطح خیلی پایین(15%)

 

 ....



:: موضوعات مرتبط: , , ,
:: بازدید از این مطلب : 394
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
ن : جالینوس
ت : یک شنبه 28 اسفند 1390

جالبه بخون



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: بازدید از این مطلب : 1180
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
ن : جالینوس
ت : جمعه 19 اسفند 1390

اشک زن منهای حرف حساب،بعلاوه ی چندحرف قلمبه ،
تقسیم برچندساعت قهروافاده،ضرب در مقداری کرشمه وناز،
مساوی است باگول خوردن مردوروانه شدن به بازار برای خرید


:: موضوعات مرتبط: , ,
:: بازدید از این مطلب : 292
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
ن : جالینوس
ت : جمعه 19 اسفند 1390
.

ریاضی سرا                 www.riazisara.ir

 



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: بازدید از این مطلب : 1638
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ن : جالینوس
ت : جمعه 19 اسفند 1390

از کامپيوتر و ويندوز بيشتر بدانید ( آموزش )

  • ACL (Access Control List) :
  • Alfa :
  • Active Desktop
  • Active Window :
...

 

 



:: موضوعات مرتبط: اصطلاحات کامپیوتری , ,
:: بازدید از این مطلب : 1326
|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
ن : جالینوس
ت : دو شنبه 8 اسفند 1390

از کامپيوتر و ويندوز بيشتر بدانید ( آموزش )

اين صفحه براي کساني نوشته مي شود که قصد دارند از کامپيوتر و ويندوز بيشتر بداند و با دستورات جالب و پنهان ويندوز آشنا شوند و در برنامه هايي مانند ويندوز تغييرات ظاهري ايجاد کنند طوري که در نظر ديگران جالب باشد، ديگران را سر کار بگذارند و راههاي ديگري براي انجام کارها ببينند. ما در تمام نوشته هاي آتي اين ستون فرض را بر اين مي گذاريم که شما Microsoft Windows XP داريد. در ويندوز XP، يکي از بهترين ابزارهايي که در دست شماست، همان صفحه سیاه Command prompt است. در ويندوز XP دو نوع DOS وجود دارد. يکي cmd.exe و ديگري command.com که cmd.exe براي کارهاي ما مناسبتر است و کليک روي دگمه Start و انتخاب All programs و انتخاب Accessories و سپس کليک روي Command prompt نيز همين را باز خواهد کرد. (راه مناسبتر: دگمه ويندوز  را به همراه حرف R فشار دهيد، تايپ کنيد cmd و Enter  را فشار دهيد).

 

  تغيير رنگ صفحه سیاه dos

کافي است روي آيکوني که بالا سمت چپ خط عنوان صفحه Command prompt وجود دارد کليک کنيد و روي Properties کليک کنيد. حالا از انتخابهاي بالاي پنجره باز شده...

گذاشتن اسم  براي صفحه 

 با استفاده از دستور title مي توانيد نام يا نوشته مورد نظر خود را در نوار عنوان (title bar) بالاي صفحه command prompt نمايش دهيد. استفاده از اين دستور بخصوص در Batch file نويسي توصيه مي شود. کافي است که عنوان مورد نظر خود را بعد از دستور title وارد کنيد. مثلا: Title In the name of God  تغيير قالب Prompt: ...



:: موضوعات مرتبط: کامپیوتری(قوی) , ,
:: بازدید از این مطلب : 904
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
ن : جالینوس
ت : دو شنبه 8 اسفند 1390

کشیدن حروف و کلمات برای زیباسازی متن در هر بزنامه حتی فتوشاپ, کورل و...

یکی از رایج ترین کارهایی که تایپیست های حرفه ای انجام میدهند کشیدن حروف و کلمات برای زیباسازی متن تایپ شده است. شما نیز میتوانید با استفاده از این ترفند متون خود را در داخل ویندوز بکشید.

 

برای این کار:
کافی است در هر مکانی از ویندوز ، زبان ویندوز را روی فارسی تنظیم کنید.
سپس حرف مورد نظر خود را تایپ کرده و کلیدهای ترکیبی Shift+J را دو سه بار همزمان بفشارید.
تا نتیجه مطلوب تان را به دست آرید



:: موضوعات مرتبط: کامپیوتری(قوی) , ,
:: بازدید از این مطلب : 784
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
ن : جالینوس
ت : دو شنبه 8 اسفند 1390
.

 

در این آموزش قصد دارم سه روش جالب برای افزایش امنیت فایل ها در ویندوز به دوستان معرفی کنم .

روش اول : قفل کردن یک پوشه به گونه ای که با کلیک بروی این پوشه به جای آن که محتویات داخل پوشه باز شود محتویات یک پوشه دیگر و مسیر دیگری در ویندوز XP نمایش داده میشود . این روش را من قبلا با عنوان " چگونه می توان در ویندوز xp فولدری با امنیت بالا ایجاد کرد " آموزش داده بودم که با کمی تغییرات آنرا به روز کردم .

روش دوم : ..

مخفی کردن انواع مختلف فایل ها در یک عکس :

( در این آموزش باید نرم افزار WINRAR بروی سیستم عامل کامپیوتر نصب شده باشد )

برای انجام این کار به ترتیب زیر عمل نمائید :

ابتدا یک فولدر جدید با نام MPcomputer در مسیر D:MPcomputer ایجاد کنید .
کلیه فایلهایی که تمایل دارید مخفی شوند را در این فولدر قرار دهید ...



:: موضوعات مرتبط: کامپیوتری(قوی) , ,
:: بازدید از این مطلب : 879
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
ن : جالینوس
ت : دو شنبه 8 اسفند 1390
sms

ديشَبــــ خُـدا آهِسـته د َر گُوشــَــــم گُفت :
ديگــه بَســــــــــــــــــــــــــــــــــه !
بارانَــــــــــــم از اَشکهايت خجاَلت مي کـَــشــــد ...!!!

بضي وقتا دلم ميخواد
دستمُ بذارم زير چونمُ چشم تو چشم خدا
زل بزنم و بهش بگم
خب که چه مثلا؟؟؟!!!

دلتنگي..................................حاضر!                                                    غم.......................................حاضر!
درد.......................................حاضر!
دوري.....................................حاضر!
عشق.................................؟؟؟؟؟؟؟
بلندتر مي خوانم......عشق................؟؟؟
باز هم نيامده
غيبتهايش از حد مجازش ديريست که گذشته
اخراجش مي کنم!!!!
با آنکه نمي شود اما زندگي را ادامه مي دهم...!
مشق هر شبتان همين باشد
جاي عشق براي هميشه خاليست...!


آقـاي ِ شهـردار!
بـگوييـد
ايـن قـدرعـوض نکـننـد
رنـگ و روي ِ ايـن شـهرِ لـعنتـي را ...
ايـن پيـاده رو هـا ...
ميـدان هـا ...
رنـگ و روي ِ ديـوار هـا ...
/خـاطراتـم/ دارنـد از بيـن مي رونـد!


دلـَم ميـخواهَد زِندگي ام را
مـوقتـاً بــدم دَســت يكـي ديگـه
بـهش بــِگم تـوبازي كــُن
تا مـَن بَرگردَم نـَسوزيا ...!!


بـه خــاطــِـر دوســت داشــتــَن خـِـجــالـَت نــَـکـِش .
اوني بـايـد خـِجـالـَت بـِکـِشـه که مـيدونه دوسـتـش داري
امـّا دوســـت داشــتـَـن تــــو رو بــَلــَد نـــيــســـت...


لعنت به بعضي آهنگــــا ..
بــه بعضي خيابونــــا ..
... بــه بعضي حرفـــــا ..
لعنتيا آدمو ميبرن به روزايـــي کــــه ..
واســـه از بيــن بُـــردنـش تـو ذهـنـت ..
ويــــرون شــــــدي


اين روز‌ها اداي دکتر‌ها را در مي‌‌آورم
ميگويم دهانت را باز کن
تا ببينم دوستت دارم کجاي حلقت گير کرده


تنهايي يعني هيچکس نيست
که بهت بگه دو دقيقه از پاي اون کامپيوتر
بلند شو بيا پيش من بشين


بخـــُدا دلـــه ... ســــنگ نيـست
احســـاسمه!
اين پـــاتو از روش بَردار
لـــــه کــَرديشـ
مـــردونگيت بــهم ثابــــت شــُد
بــــسه ديگــــهـ!!!


چه سخته وقتي تو هق هق گريه هات نفس كم بياري و عشقت به يكي ديگه بگه
" نفس"


هــــــــــــــــــــــــــي!
کافـــــــه چــــــــــــــــــــــي!!
ميز هايـــــــــــت را تــــــک نفره کـــــــــــــــــن!
مگـــر نمي بينـــــــــــــــــي..
همه تنهايــــــيم..!!!


به انــــدازه ي چاي داغ زمــــــستان،
تــــــو رفته اي و مـــــن هنوز
فکــــرت را که ميکنمــــ ،
دلمـــ گرمـــ ميشـــود !
به بودنـــــت


رفتنت...
نبودنت...
نامرديت...
هيچکدوم نه اذيتم کرد نه واسم سوال شد...!!!
فقط يه بغض داره خفم ميکنه...
چه جوري نگات کرد که منو تنها گذاشتي؟

همه مرا به خنده هاي باصدا ميشناســـند
اما بالش بيچاره ام به گريه هاي بيصدا


جـــايِ خاليـــت را...
نه کتـــاب پُـــر ميکنــــد...
نه چيـــپس و ماســتـــــ...
نه سيــــگار...
و نــه لبخـــندهاي الـــکي!
دلــــــم...
بغــــل ميخــــواهـــد


دلم رقص نمي خواهد...
هي دنيا... تمامش کن
وگرنه ، سازت را مي شکنم اين بار ...


کاش مي دانستم
اين سرنوشت را چه کسي برايم بافته...
آن وقت به او مي گفتم
يقه را آنقدر تنگ بافته اي
که بغضهايم را نميتوانم فرو ببرم...

مي داني ...
پزشکان که هيچ
حتي
مامورين بازيافت هم از اين قلب شکسته قطع اميد کرده اند !!!


درس عبرتي شده ام...
براي تمام سيگارها !
...
لعنتي ها!
ازترس دور انداخته شدن,
کـــــــــــــام نمي دهند


ثـبـت احــــــــوال در شـنــاسـنـامــــه ام هــمــه چــيــز را ثـبـت کـــــــــرده اسـت
جـــــــــــــــــــــــز احـوالــــــــــــــــــــــــم


وقتي بيايي
درختان باغچه
صبر نمي کنند تا بهار
شکوفه مي دهند صبح سرد ماه اسفند
عجيب خوب مي شود
روزگار...


سهراب گفته بودي:
قايقي خواهي ساخت
دور خواهي شداز اين خاک غريب
قايقت جا دارد؟؟؟؟؟؟؟؟
منم از اهل زمين دلگيرم.........


ديشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسي آبدار با پنجره داشت
يکريز به گوش پنجره پچ پچ کرد
چک چک، چک چک... چکار با پنجره داشت


يک استکان چاي داغ مهمان مني
کنار پنجره بخار گرفته وقت تنهايي ات
نوش جان!
چاي وفاداري من هميشه تازه دم است . . .

در باز شد؟
حتما" باد "شوخيش گرفته؛
مسخره! اداي آمدنت را در مي آورد؛

مراقب باشيد
در جايي از رابطه ي عاشقانه ي شما هم ننوشته باشد:
Made in chaina

اونــ لَحظــــه کـِــه گُفتــي : يکـي بِهتـــر از تـــورو پيــدا کــــردمــ يـــاد اونــ روزايــي
اُفتـــادم کـــه بـه صد تا بـــهـــتـــر از تــــو گُفتــــم مــَـن بِهتـــرينـــو دارَم .


عاشقانه‌هام را
بايد نگه ‌دارم
براي وقتي‌ که ديگر نيستي...
حالا هرچه مي‌نويسم
تويِ دلت مي‌خندي، و مي‌گويي:
چه شاعر احمقيست..

 

خدايا در اين انجماد دنياي سرد..........
دلم براي جهنمت عجيب تنگ شده....


خدايا
اين دلتنگي هاي ما را هيچ باراني آرام نميکند
فکري کن
اشک ما طعنه ميزند به باران رحمتت . . .


من به هر تحقيري که شدم با صداي بلند خنديدم ...
نام مرا گذاشتند "با جنبه" بي انکه بدانند
خنديدم تا کسي صداي شکسته شدن قلبم را نشنود…!


مدتهاست در آينه نگاه کردن به تو را تمرين مي کنم براي روز مبادا...
شايد روزي با تو چشم در چشم شدم ...



گاهــــي . . .
يک نگاهِ ســـرد . . .
رويِ زمستــــــان را هــم کــــم مي کنــــد ...


کلاغ جان!
قصه من به سر رسيد
بيا تو را هم به خانه‌ات برسانم

چند وقتي ‌ست برگشتــــــــ ميخورند نامه‌هام.
حالا من به‌دَرَک!
اين پستچي بدبخت که گناهي نکرده استـــــــــــــ!


امروز که نيستي ، ديگر به دنبال ِ همراه ِ "اوّل" نيستم !
اين روزها اول ِ راه ، همه همراهند !!
اين روزها ، بايد به دنبال ِ همراه ِ "آخر" گشت !
همراهي تا آخرين قدمها


بزرگ که ميشــــوي....
غُصـه هايت زودتـر از خـودت،قـَد مي کِشــند،
دَرد هـايت نــيز!
غــافل از آنکه لبخــندهـايت را،
در آلبــوم کـودکــي ات جــا گــُذاشتــي...


اين روزهـــا
سپـيــــده کـــه ميــزنــــد بيـــــدار نــميــشــــوم ...
ميـــميــــرم از ايـــن کــــه زنــــــده ام


انگشتـــــــانم ..
براي شـمـردن تعداد دوست داشتنت کافي نيست !..
انگشتان ظريفت را لحظه اي قرض مي دهي؟
نه
انگار باز هم کافي نيست !
بايد بروم ســـراغ تــار مـوهـايـت ..
نه باز هم کافي نيست


فکر ميکردم در قلب تومحکومم به حبس ابد!!
به يکباره جا خوردم ......
وقتي...
زندان بان برسرم فرياد زد:
هي..
تو ...
آزادي!
و صداي گامهاي غريبه اي که به سلول من مي آمد...


انتهاي حِكايَتم شِنيدني است :
مـَن عــــاشـق او بودم .... و او عــــاشــق او


مگه با باد نسبتي داري؟
چقدر شبيه تو ...
يک لحظه آمد مرا پيچاند و رفت ...


فقط براي دلخوشي!
جيب تمام مکالمه امروزت را گشتم.
به دنبال يک دوستت دارم الکي.
نبود که نبود...


ميگن پُشت سر مسافر آب بريزي بر ميگرده
اشک که از آب زلال تره چرا مسافر من.....
بر نمي گرده...


بعضي‌ انسان‌ها با چشاشون گريه نميکنن،
پا ميشن، يه سيگار بر ميدارن، و مي رن تو بالکن...


مي خوام
اونقدر خودخواهانه بغلت کنم
که جاي ضربان قلبم روي تنت بمونه...


بعضــي وقتــا هست که دوس داري کنـــارت باشه
محکـــم بغــلت کنه
بذاره اشــک بريزي راحــت شي
بعـــد آروم تو گـــوشت بگــــه : " ديـــوونــه من کـــه بــاهـــاتــم "


کوچه هاي قديمي را باريک مي ساختند تا آدم ها به هم نزديک شوند حتي در يک گذر. . .
اکنون چقدر آواره ايم در اين اتوبان سرد.

تمام نوشته هايم را نيمه کاره مي گذارم ..!


به سلامتي عاشقي که ضربه خورد ولي ضربه نزد...
به سلامتي دلي که شکست اما نشکوند...
به سلامتي پسري که ديد عشقش با کس ديگست فقط ايستاد و در عين خشم گريست...
به سلامتي شماره هايي که ميدونيم خاموشنُ هي ميگيريم...
به سلامتي خدا که هر وقت تنها ميشيم و ميريم سمتش با آغوش باز قبولمون ميکنه.


از 3 نفر هرگز متنفر نباش : فرورديني ها، مهري‌ها، اسفندي ها چـون بهتـرين هستند
سه نفر را هرگز نرنجون : ارديبهشتي ها، تيري ها، دي ـي ها چـون صادق هستند
سه نفر رو هيچوقت نذار از زندگيت بيرون برن : شهريوري‌ ها، آذري‌ ها، آباني ها چـون به درد دلت گوش ميدهند
سه نفر رو هرگز از دست نده : مردادي ها، خردادي ها، بهمني ها چـون دوست ِ واقعي هستند.


و آخر تمام جمله هايم به جاي نقطه،به نقطه چين ختم مي شود...
تا تو نباشي همين است...!
بيا تمام کن نقطه چين ها را ...

 

خدايا مارا به خاطر يک سيب از بهشت انداختي رو زمين
به خاطر آب انگور ميندازيمون جهنم!!
با ميوه ها مشکل داري؟؟؟

 

خدايا ايوب را بفرست تا برايش از صبر بگويم...


يه اس ام اسي برام اومده بود که مي گفت
...خدايا ازت ممنونم درست همون جايي که مي تونستي مچم رو بگيري دستم رو گرفتي

 

لطفآ خودت زحمت این "بی" را بکش
بگذارش جلوی "معرفت"
بچسبانش تنگ نام قشنگت
من دلم نمی آید از این کارها بکنم..!!

 

لمس کن کلماتی را که برایت مینویسم تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست...

 

سر سوزنی اگر مرا می‌خواستی زمین و زمان را به هم میدوختم

 

هي‌ فلاني‌
نردبان هوس را بردار و از اينجا برو
با اين‌چيزها قدت به عشق نميرسد !
عشق بال مي‌خواهد که تو نداري...

 

راستی در این هفته های بی ترانه کجا بودی؟
کجا بودی که صدای من و این دفتر سفید،
به گوشت نمی رســــید؟
تمام دامنه ی دریا را گشتم تا پیدایــت کردم!
آخر این رسم و روال رفــــاقت است،
که در نیمه راه رؤیا رهـــــایم کنی؟

 

می دانم!
تمام اهالی این حوالی گـــهگاه عاشق می شوند!
اما شمار آنهایی که عاشــــق می مانند،
از انگشـــتان دســـتم بیشتر نیست!

 

من آنقدر امروز و فرداهاي
نیامدن را دیده ام
كه دیگر هیچ وعده بی سرانجامی
خواب و خیال و آرزوهایم را آشفته نمیكند…
حالا یاد گرفتم كه فراموشی
دواي درد همه نداشتن ها
نخواستن ها
و نیامدن هاست…

 

صحبت از انتظار کشنده نیست
صحبت از نا امیدی این دل است
که هیچ دلخوشی
به آمدنت ندادی اش...!

 

یاد گرفتم كه از هیچ لبخندي
خیال دوست داشتن به سرم نزند!
یاد گرفتم كه بشنوم تا فردا…
و به روي خود نیاورم
كه فرداها هیچوقت نمی آیند


تا كي اين حرفارو تلقين کنم ؟!
هنوز هم جاي خــالي اَت دَر دلـــم دَرد ميکند
لــعـــنتي ، به زودي تــو هم خاطره ميشوي
صَبـــر داشته باش، مَـــــــرد!


امـروز
با همه ي دنيا
قهرم
امـا
... تـو صدايم کني
بـرمي گـردم
سادگي کودکانه ام را مي بيني؟


بعضي آدمهــــــا يهـو ميــان. . . . !
يهـو زندگيـتـــــو قشنگ ميکنن . . . !
يهـو ميشن همــــــه ي دلخـوشيت . . . !
يهـو ميشن دليـل خنــــــده هات . . . !
يهـو ميشن دليل نفس کشيــــدنت . . . !
... بـعــــد همينجـوري يهـو ميــــــرن . . . !
يهـو گنـــــــــــد ميـزنن بـه آرزوهــــات . . . !
يهـو ميشن دليل همــــــــه ي غصــه هات و همـــــــه ي اشکات . . . !
يهـو ميشن سبب بالا نيـــومدن نفسـت


هر روز برايت نامه مي‌نويسم
و تو،
همه را "برگشت" مي‌زني.
سپاس‌گزارم
هيچ‌کس تا به‌حالْ اين‌همه نامه برايم نفرستاده بود!


من از کوچي ناخواسته
بازگشتم،
شايد بشود فاصله ها را کوچاند.
لااقل به يک کوچه آن طرف تر.

 

بعدها وقتي غـم
سقف کوتاه دلت را خـم کرد
بي گمان مي فهـــمي
پنج وارونه چه معنا دارد...


اينجا زمين است
رسم آدم هايش عجيب است!
اينجا گم كه مى شوى
به جاى اينكه دنبالت بگردند
فراموشت مى كنند.....!


دستانم را قاب صورتت مي کنم،
وبه اين مي انديشم
که چقدر رنگين کمان ها
سياه و سفيد چشمان تو را کم دارد...


دنيا
پر از صداهاي ناشنوده اي است
که غروب کرده اند
به من کلمه اي بياموز
که شنيدن داشته باشد...


ديگر نمي نويسمت ...!
هركس ..
به چشمــهايم نگاه كند !
تو را خواهد خواند....


فقط خيال ميکني
من هنوز
رويا مي بافم
اين روزها زياد سردم مي شود
از احساس هاي متولد نشده ي پوسيده...


خواهش مي کنم
پنجره را باز بگذار و برو
هواي دلم
به وسعت ِ تمام ِ حرف هاي نگفته ،
گرفته است...


وقتــــي گيــــج ميشــــدم
بـه کلــــمات پنـــاه ميبــــردم
امــــان از امــــروز کــــه
کلمــــات خودشــــان هم گيـــج شــــده اند...


ديدي اي حافظ که کنعان دلم بيمار شد ،
عاقبت با اشک غم کوه اميدم گاه شد ،
گفته بودي يوسف گمگشته باز ايد ولي ،
يوسف من تا قيامت همنشين چاه شد...


برايم نقاشي كن
نم نم باران را
تا شوره زار خشك دل تنگي ام
دشتي سرسبز گردد آشيان شقايق ها
نقاشي كن سايه بان امنيت را
تا در زير آن ببافم فرشي از جنس آرامش
و بنشينم در انتظارت...


باران ستاره ها را دزديده است
ديگر از اسمان ستاره اي به من چشمک نميزند...


گنجشک ميخنديد به اينکه چرا هر روز بي هيچ پولي برايش دانه ميپاشم،
من ميگريستم به اينکه حتي او هم محبت مرا از سادگيم ميپندارد...

 

انسانها حتي آنهايي که عاشقشان هستيم، هيچ نيستند جز آن چيزي که در ذهنمان از
آنها ميسازيم. تو او را بزرگ و هنرمندانه ساختي
و عاشق ساخته خويش شدي!تو اشتباه نکردي که
ديگران را بزرگ ساختي ،زيرا که بزرگان بزرگ
ميبينند و بزرگ ميسازند.اشتباه تو در اين بود که
براي ساختن او آنقدر وقت گذاشتي که ساختن خود را فراموش کردي...

 

امشب خسته تر از هر شبم...
كاش ميشد گوشه اي نوشت:
خدايا !
امشب خيلي خستم !
فردا صبح بيدارم نكن...


سنگيني باري كه خدا بر دوشمان مي گذارد آنقدر نيست كه كمرمان را بشكند ؛
اما آنقدر هست كه ما را براي دعا به زانو در بياورد



امان از اين زمستان و آسمان ابري ،که آدم نه خودش ميداند دردش چيست و نه کس ديگر ،
فقط ميداند که هرچه هوا سردتر ميشود ،دلش آغوش گرم ميخواهد



مينويسم " د ي د ا ر" تو اگر بي من و دلتنگ مني يک به يک فاصله ها را بردار "



برنگرد،
که بر نمي گردي تو هيچوقت
نمي خواهمم داشته باشمت،نترس
فقط بيا
در خزان خواسته ها
کمي قدم بزن
تا ببينمت
دلم براي راه رفتنت تنگ شده است...




تو ماه را
بيشتر از همه دوست ميداشتي
و حالا
ماه هر شب
تورا به ياد من مي اورد
ميخواهم فراموشت کنم
اما اين ماه
به هيچ دستمالي




چقَـــدر دلــَـــــم مي خواهـــَــــد
نامهـ بنويسمـــ .....
کاغذ و پاکتــــ هــَــــم هَســــت ...
و يک عالمهـ حـــَـــرف !
کاشــــ ،
کسيــــ ،
جاييـــــ ،
منتظرمــــ بــــود .......!




اين بار هم که
تاول پاهايم خشک شود
دوباره عاشقت مي شوم
دوباره راه مي افتم
دوباره
گم مي شوم...
"حوالي ياد تو"




هنوز هم وقتي باران مي آيد
تنم را به قطرات باران مي سپارم
مي گويند باران رساناست
شايد دستهاي من را هم به دستهاي تو برساند..




رفته اي
و من هر روز
به موريانه هايي فكر مي كنم
كه آهسته و آرام
گوشه هاي خيالم را مي جوند
تا بي " خيال " نشده ام
برگرد....



دوستت دارم ؛ نه به خاطر شخصيت تو ؛
بلکه به خاطر شخصيتي که در هنگام با تو بودن پيدا مي کنم


چه سخت است تشيع عشق بر شانه هاي فراموشي?
ودل سپردن به قبرستان جدايي وقتي ميداني پنج شنبه اي نيست
تا رهگذري
بر بي کسي ات
فاتحه بخواند....


به هـمـان سـادگـي
کـه کـلاغ ِ سـالـخـورده
بـا نـخـستـين سـوت ِ قـطـار
سقـف واگـن مـتـروک را
تـرک مي گـويــد
دل ،
ديـگــــر
در جـاي خـود نيـسـت
بـه همـيـن ســادگـي !

 

گاهي دلم براي چشم هايم ميگيرد
بيچاره چشم هاي تيره ام.
بار اين سکوت بر چشم هايم سنگيني ميکند.
گويي چشم هايم تب دارند
باز مي خواهند ابرويم را به باد دهند.
کاش باران ببارد
تا بهانه اي باشد براي گونه هاي خيس من!
باران ببار!!
تا شايد زلالي اشک هايم چشم هاي ديگران را نزند!
بيچاره چشمهايم.
خسته اند ازاشک هاي بي علت
بيچاره اشک هايم
چقدر داغ و سوزانند

نه به ديروزهايي که بودي فکر مي کنم
و نه به فرداهايي که "شايد" بيايي ...
مي خواهم امروز را زندگي کنم ...
خواستي باش ... نخواستي نباش...

 

 

نفرین به توی نامرد که با زیباترین نقاب به چهره رفیق درامدی.
نفرین بر آن مرامی که اینگونه به اعتمادم خیانت کرد.
نمیبخشمت

 

 

گذشت اون دوره که پروانه روي شمع ميسوخت.الان مياد جلوش انقدر ادا در مياره و بال ميزنه تا به خودش مياد ميبينه شمعو خاموش کرده!

 

 

يه عده هستن که اگه شده بايد براشون آژانس هم بگيري که سريعتر از زندگيت گم شن بيرون… !!

 

 

لياقتت همون گوسفندايي هستن که شبا ميشمري تــــا خوابت ببره نــــــه شب بخيري که من هـــر شب بهت ميگفتم...!!!

 

 

از تنها بودنم راضي نيستم ؛ اما …. خوشحالم که با خيلي ها نيستم … !!!

 

 

دیگر قاصدک ها
به دست ما نمیرسند!
چون شرم دارند
پیغام چند نفر را
به یک مقصد ببرند!!

 

 

مهم نیس پشتَم بد گفتی !!
مهم اینه که آب دریا با دهن سگ کثیف نمیشه ...

 

 

از یه جایی به بعد آدم دیگه دوست نداره همه چی درست بشه!
دوست داره همه چی تموم بشه...

 

 

بی تفاوت باش .. به جهنم ! مگر دریا مُرد از بی‌ بارانی ؟!

 

 

اگه خاطرخواه زیاد داری معنیش این نیست كه فوق العاده بی نقصی شاید خیلی ارزون قیمتی...!

 

 

وقتی " سگ " می شیم هیشکی دوستمون نداره !
ولی وقتی " خر " می شیم همه عاشقمون می شن !

 

 

تیغ روزگار شاهرگ "کلامم" را چنان بریده ، که سکوتم "بند" نمی آید !

 

 

بدم میاد از اینایی که وقتی دارن از طرفشون جدا میشن براش آرزوی خوشبختی می کنن ..
داری میری برو دیگه فیلم بازی نکن

 

 

محــکم تر از آنم که براي تنــها نــبودنم ، آنچه را که اســمش را غــرور گذاشته ام ، برايت بــه زميـــن بکوبــم

 

 

شاید اگر انسانیّــــت هم مارک دار بـــــود
خیلی از آدم ها به تن می کردند …

 

 

لبخندش را تقسيم کرد ....
خنده اش به من رسيد ؛ لبهايش به ديگري ... !!!

 

 

عاشقي شور نمي خواد. . .
. . . شعور ميخواد

 

 

مشکل اینجاست که ما از هر کرمی انتظار پروانه شدن داریم

 

 

اگــه آشغــالی حداقــل قابـــل بـــازیافت بـــاش...!!!

 

 

از هر چه میترسیدم سرم آمد ...
کاش تو هم ترسناک بودی. ...

 

 

اشتباهم اين بود :
که با ديدن اولين " دل " حکم کردم

 

 

آنقدر
فریادهایم را
سکوت کرده ام
که اگر به چشمانم بنگرید
کر می شوید.…

 

 

رفتم نيم متر ضربه گير پيدا کردم که وقتي نيستي دلم نگيره

 

 

چه خنده دار که
ناز را ميکشيم.
آه را ميکشيم
انتظار را ميکشيم
فرياد رامي کشيم
... ... ... درد را ميکشيم

 

ولي بعد از اين همه سال آنقدر نقاش خوبي نشده ايم که بتوانيم
دست بکشيم.

 

 

تا این لحظه نگرانش بودم … الان ازش می ترسم … «آینده» رو میگم..

 

 

آدم ها عادت می کنند
به هر چیزی...
حتی به خنجر هایی که از پشت می خورند!

 

 

گاهي حتي جرات نمي کنم پشت سرم رو نگاه کنم که ببينم
جام خاليه يا نه !!؟

 

 

عاشق شدنم خودش يجور بد شانسيه...

 

 

هيچ شباهتي به يوسف نبي ندارم
نه رسولم
نه زيبايم
نه عزيز کرده ام
نه چشم به راهي دارم
فقط در چاه افتاده ام

 

 

اين روزها همه ميرن! اگر کسي اومد تعجب کنين... مشکوک ميزنه...!!!!

 

 

تــــو روح همه کسايي که ما اونا رو دوس داريم ولي اونا ما رو دوس ندارن

 

 

تلاش براي زنده کردنِ يک رابطهِ از دست رفته
مثل اينه که بخواي يه چاي سردشده رو با ريختن آب جوش گرم کني
نه رنگش مثل اول ميشه نه طعمش

 

 

مي خواهم اعتماد کنم اما بد جايي دنيا آمده ام
زمين ؛ جايگاه مارهاي خوش خط و خالي بود که هر روز نيشم مي زدند

 

 

در خيال ديگري مي رفت
و من چه عاشقانه کاسه ي آب پشت سرش خالي مي کردم !!

 

 

ارزانتر از آنچه که فکرش را بکند بود اما براي من گران تمام شد...

 

 

آدما مترسک نيستن که وقتي واسه کلاغهاي دلت تکراري شدن اونو با يکي ديگه عوض کني ! خودت باش قبل از اينکه مترسک ديگران بشي .

 

 

چگونه ميتوان به تاول هاي پا گفت تمام مسير طي شده اشتباه بود ؟؟؟؟

 

 

تو باور نداري اين حرف ها را !
وگرنه...
من سالهاست براي آنکه در فال ِ تو باشم
در قهوه تــو غرق شده ام !

خدايا يادم بده تا ديگـــــر دوستش نداشته باشــــم!
همانطـــــوري که تو بعضـــي از بندگانت را دوست نداري

خدايا مگر ارزش دل بيشتر نبود؟
من که دلم را داده بودم ولي‌ او باز حرف خودش را ميزند

دلم بي تو
خزر است
راه به آبهاي آزاد ندارد !

انتقام مي گيرم از چشم هايت
براي تمام لحظه هايي كه
بهانه ي اشكهايم؛
تــــــو بودي!!

اين انصاف نيست...
من و يک دنيا عشق... تو و يک دنيا بي تفاوتي.

چه بي شـــرمانه!!
مــــرا سرگرم خــــودت مي کني...
اما خودت با ديگري سرگرمي...
تا کـــــي اين داستانت را مي خواهي ادامه دهي؟؟

حکايت باران بي امان است
اين گونه که من
دوستت مي دارم

ميگويند دنيا بي وفاست! اما... قدرش را بدانيد! من دنياي بي وفاتري هم داشتم...!!

هيچ حرارت سنجي را
توان تشخيصِ دمايِ
تبِ بي تابي ام
نيست.

کم کم دارد به بغض هـايـمْ،
خمـــس تعلـــــق ميگيــــــــــرد...

اختلاف نداريم
کمي جغرافياي ما مختلف است!!
قلب من شمال شرقي تنم مي تپد
قلب تو جنوب مرکزي ات!
من دلتنگ ماضي توام که بعيد شده
تو اسير حالي، فرقي ندارد ساده يا استمراري
فصل مشترکي که نود درجه اختلاف دارد!
رويا هاي تو.....کابوس هاي من

گاهي بايدازهمه چيز رد شد... نه براي اينکه فراموش بشوند... نه...
براي اينکه به خودت بفهماني ارزش ماندن ندارند...

فكر ميكردم تو همدردي، ولي نه تو هم دردي

زمان, غارتگرغريبي است همه چيز را ميبرد بجز حس دوست داشتن را…

کفرم را که در مي آوري ايمانم به عشق بيشتر مي شود

تو کيستي؟
هان؟
يادم آمد...
تو هماني که روزي با پاهايت آمدي
و نماندي و رفتي!!!
و من...
من همانم
که روزي با دلم آمدم و ماندم و ماندم

دنياي ما پر از دست هايي ست که خسته نمي شوند از نگه داشتن نقابها

وقتي زيادي به کسي بگي دوست دارم خيال ميکنه احساستو به حراج گذاشتي تو حراجي هم چيز خوبي گير آدم نمياد پس مواظب زبونت باش

تنهايي هايتان را پيش فروش نکنيد فصلش که برسد به قيمت ميخرند

ميان ماندن و نماندن فاصله تنها يك حرف ساده بود ازقول من به باران بي امان بگو:
دل اگر دل باشد آب از آسياب علاقه اش نمي افتد

هميشه نبايد زلزله بيايد که ويراني ببيني. همين که دروغ بگويند و بروند يعني ويراني


بار آخر ، من ورق را با دلم بور ميزنم !
بار ديگر حکم کن !
اما نه بي دل !
با دلت ، دل حکم کن !
حکم دل :
هر که دل دارد بياندازد وسط !
تا که ما دلهايمان را رو کنيم !
دل که روي دل بيافتد، عشق حاکم مي شود !
پس به حکم عشق بازي مي کنيم !
اين دل من !
رو بکن حالا دلت را . . .!
دل نداري ؟
بور بزن انديشه ات را . . . !
حکم لازم !
دل گرفتن ، دل سپردن ، هر دو لازم !
عشق لازم !!!!

http://hamid-nikghamat.loxblog.com/



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: بازدید از این مطلب : 268
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ن : جالینوس
ت : شنبه 6 اسفند 1390
.

موشی در خانه صاحب مزرعه تله موش دید،به مرغ وگاو وگوسفند خبر داد.همه گفتند تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد،روزی ماری در تله افتاد وزن مزرعه دار را گزید،از مرغ برایش سوپ درست کردند واز ک.سفندبرای عیادت کنندگانسر بریدندفوگاو را برای مراسم ترحیم کشتند...

در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه میکرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر میکرد...



:: موضوعات مرتبط: لاک پشت , ,
:: بازدید از این مطلب : 553
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
ن : جالینوس
ت : جمعه 5 اسفند 1390
.

ده وضعیت خطرناک برای ازدواج !!

 




گاهی اوقات زن و شوهرهایی را می بینیم که هیچ تناسبی با هم ندارند، مشکلات زیادی در زندگی مشترک شان دارند و به نظر می رسد از همان اول، ازدواج شان نادرست بوده است.

در این مواقع با خودمان می گوییم چطور آنها همدیگر را انتخاب کرده اند؟ مگر از همان اول متوجه نبودند که تا این حد با هم اختلاف دارند؟ شاید فکر کنید که آنها در زمان انتخاب، آگاهی و منطق درستی نداشته اند، یا اساسا آدم های عجیب و غریبی هستند که توانسته اند دست به چنین انتخابی بزنند! اما بیشتر مواقع این طور نیست!



 



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: بازدید از این مطلب : 269
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
ن : جالینوس
ت : چهار شنبه 3 اسفند 1390

 

 

سال ۳۶۵ روز است در حالی که:

۱- در سال ۵۲ جمعه داریم و میدانید که جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب ۳۱۳ روز باقی میماند.

بقیشوبروپایین...


 

 



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: بازدید از این مطلب : 335
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
ن : جالینوس
ت : چهار شنبه 3 اسفند 1390

موضوعات
صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی